به گزارش مشرق، عبدالله گنجی در یادداشتی نوشت: سنگینی کار دولتها همیشه تذکر رهبری به مجالس و دیگران بوده است و عمدتاً در بزنگاهها و تنگناها براساس اصل ۵۷ قانون اساسی به کمک دولتها آمدهاند.
تلاش، زحمت و دوندگی در همه دولتها با نوساناتی وجود داشته است، اما تمجید از این دولت و برجسته کردن این امر بهعنوان یک «تمایز» صرفاً احساس تعلق عاطفی نیست که ترسیم افقی است تا دولتهای آینده بدانند تعبیه کدام شاخصها در رفتار، گفتار و عملکردشان آنان را واجد تمجید میکند؟ اما آنچه مورد تمجید رهبری است موجب تعجب و نقد عدهای در کشور است که اپوزیسیون به معنای عرفی آن هم نیستند.
عدهای براساس قاعده «تصویر رقیب ضعیف» به مسئله نگاه میکنند که مبادا این تحسین و تمجید در فردای گزینش ملت به ضررشان شود. اما عدهای هستند که واقعاً دلیل تمجید را نمیدانند یا نمیفهمند. با فرض اینکه اغراض بر آنان حاکم نیست باید دو منظر نگاه به دولتها در کشور (اینجا دولت مستقر) را اینگونه فهمید: دستهای ایران را یک کشور طبیعی با همه امکانات و ظرفیتهای بالقوه میبینند و استانداردهای غرب را که از قضا جهانشمول تعریف میکنند روی عمل دولت میگذارند و میبینند که نمیخواند. این جماعت فرضشان عملکرد یک دولتی است که در اتوبانی صاف در حرکت است. فرض آنان از ایران کشوری است مثل لهستان، اسپانیا، مالزی، الجزایر و غیره، یعنی کشوری که همه زمینهها برای توسعه در آن آماده است و اگر مانعی وجود دارد صرفاً انسانی و بیعرضگی است.
در نقطه مقابل (که نظر رهبری هم هست) دولتها در حالی کشور را اداره میکنند که زیر فشار ۱۸۰۰ تحریم هستند، سیستم بانکی جهان روی ایران بسته است، پذیرش FATF (که برای کشور عادی چیز بدی نیست) بهخاطر معنادهی غرب به تروریسم موجب بردن ایران به شورای امنیت میشود.
دور زدن تحریم با سوختن و تحریم شرکتهای لورفته امر پیچیدهای است، حتی مسیرهای سنتی ارز نیز بسته میشود، در روابط ما با کشورها اختلال ایجاد میکنند، فروش نفت را به حداقل میرسانند، دشمن میلیاردها دلار صرف اقدامات امنیتی و رسانهای علیه ایران میکند و.... در چنین شرایطی پرداخت بموقع حقوق ۵ میلیون شاغل و بازنشسته ازسوی دولت هنر محسوب میشود، نداشتن مشکل کمبود کالاهای اساسی در کشور هنر است، بازگرداندن پول نفت (که در این دولت صددرصد برگشته است) مهارت است، کاهش ایرانهراسی در منطقه غرب آسیا دستاوردی بزرگ است، درگیر کردن صهیونیستها در درون سرزمینهای اشغالی و کرانه باختری هنر است.
زیر آتش سنگین دشمن و فعالیت ۳۸۰ کارمند وزارت خزانهداری امریکا در سراسر جهان علیه ایران، پیوستن به ائتلافهای بزرگ جهانی عظمتآفرین است. از سوی دیگر تورم از اثرات مستقیم تحریم است که در همه دولتها با سلایق و توانمندیهای متفاوت پابرجاست. پس اداره کشور زیر آتش سنگین دشمن هرقدر هنرمندانهتر و کمهزینهتر باشد واجد تمجید است. علاوهبر آن، نجابت رئیس دولت در کلام، دوری از تولید نخودسیاه برای سرکار گذاشتن مردم، نگاه نکردن دولتمردان به قدرت به مثابه طعمه، و مردمی بودن مسئولان کشور واجد تمجید است.
برخی مدیران دولت قبل از سردمداران اقتصادی کشور در حوزه خصوصی بودند و تضاد منافع بر تصمیمات کشور مؤثر واقع میشد. این دولت از چنین چهرههایی برحذر است. سیاست برای آقای رئیسی حقهبازی نیست. رئیس این دولت نهتنها در دسترس کابینه است که بهراحتی در دسترس استانداران نیز هست، در حوزه آب و برق و صنعت گامهای بلندی برداشته است و از بیاعتقادی به پالایشگاه و نیروگاهسازی که قبلاً تیتر رسانهها بود سخن نمیگوید و هنرمندانه چالش گاز و برق را در زمستان و تابستان تا نقطه رهایی از موانع دنبال میکند.
بنابراین، اگر پذیرفتیم که در معرکه جنگ همهجانبه کشور اداره میشود، چنین دولتی هنرمند و واجد تمجید و ستایش است. اگر دولتی بود که سر سفرهای پهنشده مینشست حتماً بیعرضه است و همان است که اصلاحطلبان هر روز هشتک میزنند.
ممکن است گفته شود که دولت اصل مسئله یعنی فشارها را بردارد و دشمنیها را برطرف کند. پاسخ این است که مسئله دشمن با ما بر سر وجود و ماهیت جمهوری اسلامی است نه حدود و عملکرد آن و تا به نقطه «قوی بودن» نرسیم، مأیوس کردن حداکثری دشمن سخت است و سازش نیز خلاف عزت و حکمت است. اما تلاشها در این زمینه هویداست. خروج آمریکا از برجام ثابت کرد که هستهای بهانه است و راه عبوس ماندن مقابل دشمن فقط «ایران قوی» است که در مسیر شدن هستیم و این تنظیمگر دشمن است.